فوتبال ایران مقوله عجیبی است، همین چند هفته قبل بود که اعتراضها به وضعیت فوتبال اینقدر بالا گرفته بود که حتی کمپین تعطیل کردن آن به راه افتاد و چیزی حدود ۵۰ هزار امضا هم پای آن خورد، اما فقط چند بازی همراه با نتیجهگیری از سوی تیمهای مثلاً بزرگ کافی بود که همه چیز فراموش شود. اینقدر که حالا باز هم مهدی تاج از حرفهایسازی حرف بزند و تلاش کند فدراسیون تحت امرش را فعال نشان دهد.
این روزها همه چیز فراموش شده، اما جلوی برخی چیزها را نمیتوان گرفت. مثلاً نمیتوان جلوی نمایش وضعیت اسفبار چمن ورزشگاه یادگار امام تبریز را گرفت. چمنی که به بهانه تعویض آن چند ماه تراکتور خانه به دوش شد و راهی ورزشگاه بنیاددیزل، اما دوشنبه شب وقتی به خانه برگشت متوجه شد که چمن چه وضعیت افتضاحی دارد. به قول شجاع خلیلزاده «انگار آسفالت است»! خب از چمن ورزشگاه بنیاددیزل هم که چیزی نگوییم بهتر است، چون به قول بازیکنان تراکتور حتی روی آن تمرین هم نمیشود کرد.
این از تبریز؛ از تهران هم چیزی نگوییم بهتر است. ورزشگاه تختی که با وجود ادعاهای هر روزه مدیرکل ورزش تهران هر روز وضعیتش فاجعهبارتر از قبل میشود. ورزشگاه شهدای قدس که تقریباً هیچ امکاناتی ندارد و ورزشگاه آزادی هم که این روزها به قولی به محله بروبیای مسئولان تبدیل شده برای اینکه بروند و عکس یادگاری با کتوشلوار اتو کشیده بگیرند و مثلاً از روند بازسازی آن بازدید کنند. ورزشگاهی که شنیده میشود برای بازدید از روند بازسازی آن صف طویلی تشکیل شده و نوبت داده میشود! ورزشگاهی که آماده شدن آن حالا چیزی شبیه به رؤیاست.
از بقیه ورزشگاهها هم خبرهای خوبی به گوش نمیرسد. مثلاً آنها که ورزشگاه پارس جم را دیدهاند، صراحتاً میگویند فقط ظاهری برای فریب دارد و وقتی پا درون آن میگذاری، آن وقت متوجه میشوی که چه فاجعهای است. ورزشگاه اراک به نوعی دیگر، ورزشگاه اهواز جوری دیگر و ورزشگاه مشهد هم که داستان خودش را دارد. نگاه به خوشحالی اینفانتینو نکنید، مرد سوئیسی فوتبال جهان از چیز دیگری خوشحال است. خلاصه فوتبال طی همین چند هفته که هوادارانش خوشحال و مسرور از چند برد بیارزش داخلی همه چیز را فراموش کردند، بهلحاظ زیرساختی باز هم سقوط کرده است. البته دیگر تکراری و ملالآور شده که از سقوط فوتبال بنویسیم، فوتبالی که هوادارانش را فریب میدهد، هرچند خود هوادار هم ظاهراً دوست دارد فریب چند نتیجه را بخورد و دلخوش باشد به همین ظواهر، اما واقعیت این است که فوتبال ایران چیزی برای ارائه ندارد.
قبلاً هم گفتیم که این فوتبال فقط با سروصدا و حاشیهسازی است که خود را سرپا نگه داشته، با جوسازیهای برخی رسانهها که تلاش میکنند با ایجاد هیجان کاذب فوتبال رو به سقوط ایران را سرپا نشان دهند. فوتبالی که حتی بازیکنانش راه و رسم حرفهای بودن را هم بلد نیستند. فوتبالی که حتی یک ورزشگاه سرپا ندارد، اما تا دلتان بخواهد ادعا دارد. فوتبالی که همین حالا از تیم امیدش خبرهای خوبی به گوش نمیرسد و تیم ملیاش هم وضعیت مبهمی دارد، ولی خب آقای رئیس ادعا دارد که میخواهد حرفهایسازی کند و نظام باشگاهداری راه بیندازد. فوتبالی که این روزها همان رسانهها سعی میکنند دربی آن را بزرگ جلوه دهند، اما همین دربی فعلاً هیچ جایی برای برگزاری پیدا نمیکند.
اینکه چرا همه چیز با چند برد تغییر میکند را شاید بتوان به خاصیت ورزش ربط داد. اینکه یک پیروزی هرچند خفیف شکستهای سخت را از یادها میبرد، اما یادمان باشد که فوتبال ایران حتی دیگر چیزی برای باختن هم ندارد. باور کنیم که فوتبال ایران فرسنگها از رقبای آسیایی خود عقب است. فاصلهای که هیچگاه از بین نخواهد رفت و فقط در سایه چند پیروزی و برد مقطعی فراموش میشود.